پنج شنبه های شهدایی| از سنگر حوزه علمیه تا سنگر جبهه و جهاداگر در انجام کاری احساس تکلیف می کرد با دقت به آن می پرداخت، یک روز تحصیل، یک روز طلبگی، یک روز جهاد و دفاع و با روحیه خستگی ناپذیری که داشت، می گفت کار برای رضای خدا دلسردی و خستگی ندارد. - به گزارش سایت قطره و به نقل ازخبرگزاری فارس از سروستان، در سال 47، در حالی که گرمای تابستان جای خود را به نسیم خنک پاییزی می سپرد و فصل انار با دانه های یاقوتی فرا رسیده بود، در هنگام اذان صبح با نمایان شدن طلوع فجر، نور و روشنایی دیگری در منزل حسین زارع درخشیدن گرفت و آن نور، فرزند دوم شهرستان گویم کرد. پیشرفت قابل توجه او به دروس، همکلاسان و اساتید را متعجب کرده بود که با تواضع منحصر به فردش از محضر اساتید استفاده می کرد و در طول زمان حضور در جبهه، دیپلمش را در مدرسه شبانه ایثارگران اخذ نمود. می خواهم راه برادر شهیدم را ادامه بدهم در سال 60 ، حدود 13 سال داشت که برادرش عبدالله (اولین شهید بسیج منطقه سروستان) در عملیات ثامن الائمه شکست حصر آبادان به شهادت رسید. چون بسیار به برادرش علاقه داشت و خود را تربیت شده دست او می دانست، می گفت : می خواهم راه برادرم را ادامه دهم. با شعله ور شدن آتش جنگ، خیلی زود متوجه مسئولیت سنگین حفظ و حراست از انقلاب نوپای اسلامی و ادامه دادن راه شهدا از جمله برادرش شد و دروس حوزوی را رها کرد و به ندای حضرت امام که فرمود: بر هر برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |